قدرت «کی» خود را افزایش دهید
آی کی دو آی کی کای کاشان
فرهنگی - ورزشی -اجتماعی- علمی آموزشی

بمنظور نمایش دقیق تر، او از چند تماشاگر علاقمند دعوت کرد تا او را از روی تشک میدان نمایش بلند کنند. اینکار به نظر نسبتاً ساده می نمود، بنابراین من هم داوطلب انجام این عمل شدم. من دور کمر استاد را محکم گرفتم و سعی کردم او را بلند کنم ولی نتوانستم حتی از جایش تکان دهم. اگرچه من از او حداقل 20 کیلو سنگین تر بودم اما بنظر می رسید که او به زمین چسبیده است. سپس از من خواست که با مشت به او ضربه بزنم. در حالیکه مشت من هنوز نصف فاصله تا بدنش را طی نکرده بود احساس کردم که بدنم بطور محکم ولی آرام به تشک کوبیده شد. تا آن زمان هرگز با چنین قدرتی به زمین کوبیده نشده بودم.

در حالیکه کمکم می کرد تا از جایم برخیزم گفت: «این نمونه ای از "کی" است.»

پرسیدم : «چگونه می توان آنرا در خود تقویت کنم؟»

او معماوار جواب داد : «فقط با تمرین و حالت روحی صحیح.»

تصمیم گرفتم که زمان ورودم به لس آنجلس بیشتر در مورد آی کی دو تحقیق به عمل آورم.

پس از یافتن یک مدرسه آی کی دو، شروع به یادگیری آنکه برایم تازگی داشت، کردم. در این مدرسه دائماً نام "کی" به گوش می رسید. من پس از گذراندن یکی از دوره های ابتدایی از کمک مربی که فردی سبزه رو و لاغر اندام بود خواهش کردم که "کی" را برایم تشریح کند.

او توضیح داد که: «هیچکس نمی تواند آنرا تفسیر کند ولی شما می توانی آنرا تجربه کنی. الان من در حالیکه بازوانم را مستقیم بسمت جلو باز کرده ام در کنار تشک نمایش می ایستم و شما مستقیماً به طرف بازوهای من حرکت کن.»

سپس طبق گفته او بسوی بازوانش حرکت کردم که البته بازوانش مانع از پیشروی ام شدند. او گفت: «خوب حالا از شما می خواهم به شیئی که جلو روی شماست و پشت بازوانم قرار دارد فکر کنی و بطرف آن حرکت کنی.»

و من یکبار دیگر طبق دستورات عمل کردم و به طرف بازوها و پشت بازوهای او حرکت کردم. او گفت: «در این مرحله شما انرژی ات را کاملاً به جلو هدایت می کنی. 

الان بازوهای خود را از شانه به جلو دراز کن و دست هایت را روی شانه های من بگذار و عضلات بازوهایت را سفت کن.»

او با وارد آوردن فشار به داخل آرنج هایم به آسانی بازوهایم را خم کرد.

او گفت : «حال کمی بازوهایت را از ناحیه آرنج خم کن و در حالیکه آنها بر شانه های من قرار دارند به آنها استراحت بده. در این بین تصور کن که بازوهایت همچون شلنگی است که آب در آن جریان دارد و از نوک انگشتانت به داخل نهری در بی نهایت می ریزد.»

این بار او با دو دستش بازویم را کشید ولی علیرغم نیروی زیادی که بکار برد نتوانست آنرا خم کند.

او گفت : «این مثالی از "کی" است و هر کس مقداری از آنرا دارد حتی یک بچه. آیا تا به حال سعی کرده ای بچه ای را که تمایلی به بلند شدن ندارد از جایش بلند کنی؟ بچه، زمانیکه مایل نباشد بلند شود سنگین تر به نظر می رسد ولی زمانیکه خود بچه تمایل به بلند شدن داشته باشد بسیار سبک تر به نظر می رسد. علت این امر این است که ذهن حقیقتاً یک منبع قدرت است و زمانیکه ذهن و جسم با هم هماهنگ شوند "کی" خود را آشکار می سازد. در اثر تمرین و ممارست شما قادر خواهی بود "کی" را با اراده خود بکار بگیری.»

پرسیدم : «"کی" از کجا سرچشمه می گیرد؟»

گفت : «مرکز "کی" در این نقطه که تاندن نامیده می شود است (و سپس به نقطه ای حدود 3 یا 4 سانتیمتر پایین تراز نافش اشاره کرد) اینجا حدوداً مرکز ثقل بدن انسان است. "کی" نوعی انرژی یا نیروی درونی است که از طریق تجسم می تواند از همان نقطه به خارج از بدن هدایت شود. "کی" می تواند با نیروی جاذبه زمین درآمیزد و سنگینی عظیمی را در بدن ایجاد کند، همانند مورد کودکی که تمایلی به بلند شدن ندارد.

آی کی دو کاها همانند اکثر هنرمندان رزمی و کسانیکه ذِن را بکار می بندند، معتقدند که تمامی "کی" یا انرژی جهان از طریق همان نقطه برای همیشه در کلیه جهات در درون آنها جریان دارد. هرکجا که باشی، شما همیشه در مرکز عالم و جهان هستی قرار داری. با حفظ کردن همان نقطه و مرکزیت خود، احساس می کنی که با جهان هستی یکی شده ای و در آنِ واحد کاملاً بر رابطه جسمانی خود با جهان هستی آگاهی داری.»

سرم را تکان دادم و گفتم : «این همان نکته ای است که برایم بسیار مبهم است.»

جواب داد: «می توان به مسأله از بعد دیگری نگاه کرد. فکر کن شکم دریچه ای است که آب یا "کی" را به تمامی انتهای دست ها و پاها می فرستد وقتی دریچه مذکور باز شد آب یا انرژی بیشتری درون پاها و دست ها به جریان می افتد.

اگر تصور کنی که تمامی انرژی شما از نقطه میانی بدنتان منشأ می گیرد و به پاها، تنه، دست ها و سر شما می رسد و بعد به کمک ذهنتان این انرژی را داخل بدن در مسیرهایی که خود می خواهید هدایت می کنید آن زمان می توان گفت که شما "کی" را بسط می دهید. "کی" را می توان در هر مسیری فرستاد و این بستگی به هدفی دارد که می خواهی انجام دهی.»

می دانم که درک این مفهوم به خصوص دشوار است. ولی در موارد نادری از جریان خودبخود انرژی یا نیرویی آگاه گشته ام که بطور یکنواخت در تمامی بدنم جریان می یابد بدون اینکه من آگاهانه آنرا خواسته باشم.

هرکس، حتی هنرمندان غیررزمی هم قابلیت فراهم آوردن این قدرت فوق العاده یا نیروی درونی را دارند. مثلاً مادری که بخاطر محبوس شدن کودکش در اتاق موفق به شکستن درب محکم اتاق می شود و یا شوهری که قادر است اتومبیلی را جابجا کند زیرا پای همسرش زیر آن گیر کرده است در حالیکه در شرایط معمولی این اشخاص نمی توانند این کارها را بکنند ولی در موارد اضطراری مغز سریع تر کار می کند و نیروی ذهن را با نیروی جسم هماهنگ می سازد، یعنی فنّی که هنرمندان رزمی با تمرین های بسیار در آن پیشرفت می کنند بطوریکه اینکار را بطور خودکار انجام می دهند.

 پیام این درس را می توانم در یک جمله خلاصه کنم: کافی است بدانیم که چیزی به عنوان "کی" وجود دارد، نیروی درونی که وجود دارد و به مفهوم منابع شخصی انسان معنا می بخشد و آنرا بسط و گسترش می دهد. صرفاً داشتن این آگاهی که "کی" در همه ما موجود است خود به تنهایی به انسان نیرو می بخشد.

  «در جریان رودخانه اتفاقات قرار گیرید و ذهن خود را رها سازید. با پذیرش کردارهایتان، مرکز ثقلتان را حفظ کنید، این خود غایت است.»     چوانگ تزو 


دو شنبه 16 بهمن 1396برچسب:, :: 11:29 :: نويسنده : تای شا

درباره وبلاگ

به وبلاگ صلح و دوستی خوش آمدید
موضوعات
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 34
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 64
بازدید ماه : 64
بازدید کل : 7375
تعداد مطالب : 121
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1